#prt95 مهران اشاره ای به پسره کرد و-بیین واقعا بیرونه پسر به سمت پنجره ی بزرگی که به حیاط راه داشت رفت نگاهی به بیرون انداخت و-خودشه یه ۲۰۷ نوک مدادیه مهران: خب خوبه تو میتونی بری پسر که تازه متوجه شدم همون کسی که تو مهمونی مزاحم شده دستشو تو جیبش کرد و یه دستمال به مهران داد و با گفتن کمک خواستی صدام کن از اتاق بیرون رفت! -چه غلطی میخوای بکنی؟! مهران: صداتو واسه من بالا نبر نگاهش روی اجزا صورتم چرخید و-چه حوصله ای داشته خدا موقع آفریدنت مشتمو به سینه‌ش مهران منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

عرقیات 1 همه جا و همه چیز verythi علیرضا محمدی - بازیگر تئاتر و تلویزیون شریانک پیانو بهار دانلود