ماهور.
رهام کلیداشو از جیبش بیرون اورد و درو باز کرد
رهام:بفرما
پوکر نگاش کردم و-خونه خودته:/
رهام:لولو که نداره خونه س!
-خب خودت اول برو!
هنیز (هنوز) داشتیم بحث مکردیم که امیر و ریما بالاخره رسیدن
ریما:وااااااای شمام با این خونه تون چقدر پله دارین!
-گفتم که اسانسور درسته چرا از پله اومدین؟!
ریما:الان ما اون تو گیر میکردیم خوب بود؟؟؟
-خب بابا جون عزیز
امیر:عوض این حرفا برین تو خونه ببینیم چیه اینجا وحشتناک بوده که شب رفتین هتل؟!
رهام برگشت امیرو نگاه کرد:/
امیر:یه شوخی بود توعم جدی نگیر وگرنه من و ریما که خوب میدونیم شما دوتا خیلی بچه های گلی هستین مگه نه ریما؟!
ریما:اره اره مخصوصا وقتی صبح همو بیدار میکنین! (اگه قضیه رو نگرفتین برگردین پارتای قبلو مرور کنین)
زدم به پهلوی ریما و-شما سکوت کن:/
رهام:میاین داخل یا درو ببندم؟؟
امیر:اومدیم بابا قاطی نکن!
.
ریما.
چند ساعت بعد.
نشستم رو مبل و-هوووووووووف بسه دیگه خسته شدم
امیر هم نشست کنارم و-به خدا کارگرم میارن بهش یه چایی میدن بخوره!
ماهور : هلاک شدین یه اتاقو مرتب کردین! الان چایی میارم
-رهام کو؟!
صدای حرف زدنشون از اشپزخونه میومد .
به معنای واقعی صدامو انداختم پس کله م و داد زدم:انقدر پچ پچ نکنییییییین
رهام برگشت نگام کرد
چسبیدم به امیر و-انقدر حرف نزن امیر به ما چه رهام و ماهور چرا یواشکی حرف میزنن!
امیر با تعجب نگام کرد و داشت دنبال یه جواب میگشت که ضایعم کنه که رهام گفت: داریم میگیم این ه چقدر بیشعور بوده خیالت راحت شد؟!
-واییییییی اره تازه هنوز اتاق خوابتون مونده
ماهور با سینی چایی برگشت و رهام رفت تو اتاق و با چندتا کاغذ برگشت نشست کنار امیر
رهام:بیا اینارو یه نگاه بنداز هرکدوم خوبه روش کار کنیم
امیر برگه هارو گرفت دستش و نگاهشون کرد
-اینا چیه؟!!
رهام: ینی این بچه تون اگه انقدر مثل خودتون فضول باشه من عموش نمیشماااا
-خودت فضولی مستر هادیان!
زیرلب فحشی نثارش کردم و برگه رو از دست امیر کشیدم
ظاهرا ملودی و شعر و این جور چیزا بود و هیچی ازش نمیفهمیدم:///
امیر برگه رو از دستم کشید و- این یکی قشنگه ببریم بدیم امیرمیلاد یه تنظیم خفن بهش اضافه کنه بخونیم
رهام نگاهی به ساعتش انداخت و-ساعت 4ونیمه تا 5 یکم استراحت کنیم بعد بریم استودیو
امیر:باشه
-گفتی ساعت چنده؟!؟!
رهام :4ونیم
4ونیم؟! یه کار مهمی داشتم ساعت 4و نیم!!!
-واااااااااایییییییییییییی امیر ساعت 5 وقت دکتر داری!!!!
امیر:دکتر چیه؟!
-بیا برو خودتو به کوچه امیر چپ بزن تو صبح قول دادی بری دکتر پاشو پاشو باهم میریم
امیر:عهههه نه ریما میخوایم بریم استودیو کار داریم
-کار و اهنگ و کنسرت و استودیو و یاشار و اینا تعطیله تا وقتی نیای دکتر
امیر:ریما، من ، دکتر، نمیرم!
_ حالا معلوم
از جام بلند شدم و رفتم سمت اتاق تا مانتو و شالم رو بردارم
برگشتم بیرون و- بریم
امیر: کجا؟؟؟
رهام: من و امیر باهم میریم دکتر بعدشم میریم استودیو شما هم خونه هستین
تا خواستم اعتراض کنم رهام و امیر خدافظی کردن رفتن!
پوووووووووف حالا من موندم و یه ماهور و یه اتاق بهم ریخته
گوشیمو برداشتمو یه اهنگ خز انتخاب کردم
ماهور کلا تو حال خودش بود یهو اهنگو پلی کردم!
شیش متر پرید هوا
ماهور: تو روحت روانی این چه کاری بود؟!
-بازم فحش بلدی بگو فیض ببرم
ماهور: خر گاو بزغاله بیشعور اون میمون خوشگله
دستمو گرفتم جلو صورتش و-آینههههه
ماهور:زهرمار:////از بچگیت همینجوری شل مغز بودی
-اووووووو باز جو گرفتت هااااا من اگه مغزم شله تو مغزت مایعه!
ماهور: گیر دادیا ول کن دیه
- معلوم نیست چرا انقدر پکری که به من گیر میدی؟!
ماهور:خر گیر اوردی باید الان خوشحال باشم خونه زندگیم بهم ریخته-_-
-واه واه واه همچین کدبانوییم نبودی الانم پاشو بریم اون اتاق خواب لامصبتونو مرتب کنیم
از جام بلند شدم و دستشو کشیدم
-بیا دیگه من با این وضعم باید نازتو بکشم؟!؟!
موزیک رو دوباره پلی کردم و شروع کردم خل بازی ؛ ماهور پوزخندی زد و-جون به جونت کنن شنگول میزنی:/
یک ساعت بعد.
-تموووووووم شد!!!!
ماهور دویید سمتم و-آرهههههههه دستت درد نکنه کمک کردی^^
مثل پت و مت آرنجامونو بهم زدیم و خندیدیم
موزیکو قطع کردم و-خب حالا چیکار کنیم؟؟؟
ماهور:نمدونم
گوشیمو برداشتم و-بیا بریم ببینیم امیر اینا چیکار میکنن
اینستارو باز کردم.
-عه استوری گذاشتن
استوریو باز کردم.
امیر:سلاااام عزیزای دلم در خدمتتون هستیم با آقای هادیان!
رهام:هالو عزیزای دلم
امیر:آقای هادیان چه خبره؟؟
رهام:سوپرایز داریم چه سوپرایزی!
امیر:کامینگ سوووووووون عاشقتونیم فعلا!
استوری تموم شد و من و ماهور هنگ زل زدیم بهم:/
دوباره استوریو باز کردم. مال یه ساعت پیش بود
-یه حسی میگه دکتر نرفتن!!!
ماهور گوشیشو برداشت و-الان معلوم میشه.
شماره رهامو گرفت گذاشت رو ایفون. بوق بوق بوق. جانم؟
-سلام
+سلام خوبی؟
-مرسی میگم که شما کجایین؟؟؟
+سر کوه قاف:/ خب استودیو ایم دیگه
-دکتر رفتین؟؟؟
+وا ماهور توعم باورت شده من و امیر بریم دکتر نه بابا پیچونیدم اومدیم اینجا
-اها
+به ریما نگیا امیرو دعواش میکنه
-نه بابا دهن لق که نیستم:/ برو به کارت برس شب زود برگردین
+باشه باشه خدافظ
تماسو قطع کرد
-مردم شوهر دارن منم شوهر دارم:/ دکترو پیچونده رفته اهنگ بخونه:/ اییییییییییش
ماهور: پایه ای تلافی کنیم؟!
-چجوری؟!
ماهور: 4تا ازون اهنگای خزت پلی کن پاشو بریم تو اشپزخونه تا بگم بهت.
رفت سر کابینتا و یه سری چیزارو چیند رو میز
ماهور:بیا یه شام مفصل تدارک ببینیم به همراه یه کیک خفن پر از فلفل
-ایول بزن قدش!
دوساعت بعد.
دستمو بردم تو ظرف آرد و زدم تو صورت ماهور
حالا من بدو ماهور بدو!!!!
بعد از کلی مسخره بازی و رقصیدن مواد کیک رو مخلوط کردیم و رسیدیم به بخش قشنگش:فلفل!
ظرف فلفلو برداشتم و-چند قاشق بریزم؟؟؟
ماهور: همه شو بریز!
با کمال میل همه فلفلارو ریختم تو مواد کیک و ماهور کاکائو هم اضافه کرد تا سیاهی فلفلا مشخص نباشه
دوباره مثل پت و مت ارنجامونو بهم زدیم و خندیدیم
تا یک ساعت بعد کارای شام هم انجام دادیم و مشغول شستن ظرفای کثیف بودیم که باز زد به سرمون و باهمون سروکله و لباسای کیکی اب بازی کردیم
ظرفارو شستیم و در پایان کار خواستیم نشان پت و متی ماهوریما رو اجرا کنیم که با شنیدن صدای چرخیدن کلید تو قفل در متوقف شدیم!
رهام و امیر اومدن داخل و با دیدنمون دهنشون باز موند
بعد چند ثانیه من و ماهور به حالت اولیه برگشتیم و نشان ماهوریما رو به رخ رهامیر کشیدیم
امیر و رهام هنگ نگامون کردن و-خندیدن
-زبونتون موش خورده اقایون؟!!؟
امیر:نه ولی فک کنم مغزشمارو موش خورده دو دیقه خونه نبودیم چه بلایی سرخودتون اوردین؟؟
-کاری نکردیم شام تدارک دیدیم
رهام:با این وضعیت قشنگ لباساتون که نمیخوایم شام بخوریم؟!
ماهور: چرا عزیزم میخوام همینجوری بغلت کنم!!!!
رهام:یا ابرفضل بغلو ول کن این وسط:/
ماهور تا چند قدمی رهام رفت .
رهام: بیای نزدیک جیغ میزنم
امیر: افرین جیغ بزن رهام خانوم:///
رهام رو به امیر کردو-مسخره-_-
-ماهور ولشون کن بیا بریم لباسامونو عوض کنیم شام و کیک منتظرن!!!
#ادامه_دارد!!!
رهام ,امیر ,ماهور ,ریما ,ساعت ,بریم ,آقای هادیان ,پاشو بریم منبع
درباره این سایت